بهترین و پربار ترین مطالب روز
 
همه جور مطلب هست فقط باید پیدا کنی



 
بقیه در ادامه مطلب
 
نظر یادتون نره!!!!!

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه 12 اسفند 1390برچسب:عکس,های,بسیار,زیبا,از,عشق,ورزیدن,حیوانات, توسط reza

 

آسمان

 گرما و دشمن

 تيـــــــغ و چـنــــگ

جـــــــــام لب خشكيده

از گــــــــرما و جـنـــــــــگ

       قطره قطره ميچكد برروي خاك       

    خـــون ســـــرخ شــاهـدان تـابـنـاك    

                                      يك طـــــرف آن لشــــكر كــــفر و ستـم                                     

    سـوي ديـــگر نـــــور و ايـمـــان دور هــم   

                                   خــــــرد ســال و كــــــودك و مــــــردان پـــيـر                               

      نـــوجـــوانــــان بـــني هــــــاشم چــو شــــــيـر

      غــــنچه ي بشــــكفـــته و نــــــــور دو عـــــــيـن 

    شـــــد شـهـــــيـــد كـــــــربلا پــــــور حسـيـــن  

          ظــلــم و مـستــــي را نبــــاشــــد بــرقــــــرار          

در كـنـــار ديــــــن  خـــــوبــــان پــــايـــدار

         گـر كـه ‌باشـد عاقبت‌ بشكستني ‌ست          

ديـــــن  اسلام  خدا  نشكستني  ست

                      خـون ســرخ آن شهيدان بر زمين                       

روح تازه ميدمد هر دم به دين

  هرمحرم ميخروشد خون ز دل  

عشـــــــــــــــــــــــــــق

 معنـــا مي شــود

 بــرآب و گِــل



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:محرم,ماه,غم,نیست,ماه,عشق,است ,,,,,, توسط reza

 

تقدیم به معلمان گرامی پهلوانان عشق

 

تصویر عشق

ای که می پرسی نشان عشق چیست

عشق چیزی جزظهور مهرنیست

عشق یعنی مهر بی چون وچرا

عشق یعنی کوشش بی ادعا

عشق یعنی مهر بی اما, اگر

عشق یعنی رفتن با پای سر

عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست

عشق یعنی جان من قربان اوست

عشق یعنی خواندن ازچشمان او

حرف های دل بدون گفت و گو

عشق یعنی دشت گلکاری شده

در کویری چشمه ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار

باور امکان با یک گل بهار

در خزانی برگریز و زرد و سخت

عشق, تاب آخرین برگ درخت

عشق یعنی روح را آراستن

بی شمار افتادن و برخاستن

عشق یعنی گنگی گویا شده

عشق یعنی ترش را شیرین کنی

عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق،رنج مهربانی داشتن

زخم درک آسمانی داشتن

عشق یعنی گل به جای خار باش

پل به جای این همه دیوار باش

زیر لب با خود ترنم داشتن

برلب غمگین تبسم کاشتن

عشق،آزادی، رهایی،ایمنی

عشق،زیبایی،زلالی،روشنی

عشق یعنی تنگ بی ماهی  شده

عشق یعنی ماهی راهی شده

عشق آهویی آرام و رام

عشق صیادی بدون تیر و دام

عشق یعنی مرغ های خوش نفس

بردن آنها به بیرون از قفس

عشق یعنی برگ روی ساقه ها

عشق یعنی گل به روی شاخه ها

آسمانی آبی دور از غبار

چشمک یک اختر دنباله دار

عشق یعنی از بدی ها اجتناب

بردن پروانه از لای کتاب

درمیان این همه غوغا و شر

عشق یعنی کاهش رنج بشر

ای توانا ناتوان عشق باش

پهلوانا،پهلوان عشق باش

 

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 آذر 1390برچسب:تقدیم,به,معلمان,گرامی,پهلوانان,عشق, توسط reza

تقدیم به تمام كسانی كه تنهایی را بهتر از تنها بودن دوست دارند

 

 

از كجا باید شروع كرد قصه عشق رو دوباره؟

 

تو زمین خیلی غریبم ، با هوای تو صمیمی

دیده بودمت هزار بار توی رویای قدیمی

 

به نگاهت چشم گریون، یه فرشته رو زمینی

چشام و به روت میبندم تا كه اشك هام و نبینی

 

با تو فریاد یه عمرو، می كشم تا اوج باور

دلای آبی همیشه می مونند بی یار و یاور

 

از كجا باید شروع كرد قصه عشق رو دوباره؟

تا همه بغض های عالم سر عاشقی نباره

 

نباره

نباره

نباره

 

غربت آرزوهامون دل طاقت و شكونده

نگو تو شهر حقیقت واسه ما جایی نمونده

 

نگو دیره واسه گفتن سهمم از دنیا همینه

كه تو تنهایی شبهام كسی اشك هام و نبینه

 

 

از كجا باید شروع كرد قصه عشق رو دوباره؟

 

نظر یادتون نره


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 آذر 1390برچسب:از,كجا,باید,شروع,كرد,قصه,عشق,رو,دوباره؟ , توسط reza

 نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود.
اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟"
و او به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام.
و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست
بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.
او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست، واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره، زن از در بیرون رفته بود،
درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.
در یادداشت چنین نوشته بود:" شما هیچ بدهی به من ندارید.
من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر میکرد به شوهرش گفت :"
دوستت دارم اسمیت، همه چیز داره درست میشه"


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 آذر 1390برچسب:نگذار,زنجیر,عشق,به,تو,ختم,بشه! , توسط reza

[ طراحی : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin
Search Engine Submission - AddMe